بعضى وقتا هم همه چى خاکستریه !! نه سفیده نه سیاه !
نه تاریکه نه روشن ! نه حتى آبیه نه قرمز !!
تا خواستى پا بگیرى یهو پَر زد اُمیدِت ، دِلِت طعمِ برزخو میده
بِلاتکلیف خسته از اعتماد ، خسته از هر چى محضر و میله
هنوز پُرِ تاریکى و صُبحا فِس ، هنو رفتو فقط خورد ناکِس
من تنها با یه شُرت پا پِس ، بى ادب بود خدافظ
هه !!